English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1385 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
strike out U تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
the game is up U بازی تمام شد
open frame U هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
turkeys U 3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
turkey U 3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
terminated U تمام شدن تمام کردن
terminate U تمام شدن تمام کردن
terminates U تمام شدن تمام کردن
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
count U تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک
counted U تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک
counts U تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک
counting U تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
fulfill U تمام کردن
integrate U تمام کردن
fulfilling U تمام کردن
get through U تمام کردن
forth U تمام کردن
fulfilled U تمام کردن
fulfil U تمام کردن
to eat up U تمام کردن
get (something) over with <idiom> U تمام کردن
to finish off U تمام کردن
go through with <idiom> U تمام کردن
to run away with U تمام کردن
to see through U تمام کردن
to fill out U تمام کردن
attain U تمام کردن
attained U تمام کردن
attaining U تمام کردن
fiddle away U تمام کردن
attains U تمام کردن
run out of U تمام کردن
to see out U تمام کردن
use up U تمام کردن
integrates U تمام کردن
fulfills U تمام کردن
fulfils U تمام کردن
integrating U تمام کردن
nip and tuck <idiom> U به سختی تمام کردن
make a day of it <idiom> U تمام روزکار کردن
to apply for written testimony U استشهاد تمام کردن
exhaust U تمام کردن بادقت بحث کردن
exhausts U تمام کردن بادقت بحث کردن
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
dost U بپایان رسانیدن تمام کردن
ended U تمام کردن خاتمه دادن
ends U تمام کردن خاتمه دادن
end U تمام کردن خاتمه دادن
for all one is worth <idiom> U تمام سعی خودرا کردن
unquote U نقل قول را تمام کردن
do one's best <idiom> U تمام تلاش خودرا کردن
call it quits <idiom> U متوقف کردن تمام کار
use up U تمام شدن مصرف کردن
done with <idiom> U تمام کردن استفاده از چیزی
to get done with U خاتمه دادن تمام کردن
cease U بند امدن تمام کردن
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
shoot one's wad <idiom> U تمام پول را خرج کردن
see out <idiom> U تمام کردن وخارج شدن
process U بانجام رساندن تمام کردن
ceasing U بند امدن تمام کردن
ceased U بند امدن تمام کردن
processes U بانجام رساندن تمام کردن
ceases U بند امدن تمام کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fish out U تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
finish U تمام کردن رنگ وروغن زدن
finishes U تمام کردن رنگ وروغن زدن
polish off U از جلو کسی درامدن تمام کردن
To consume all ones energy . U تمام نیروی خودرا مصرف کردن
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
erased U پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erasing U پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erase U پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speeding U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeds U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erases U پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speed U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
zapped U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to play fair U مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
quibble U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
to make an end of U موقوف کردن تمام کردن
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
to listen with rapt attention U با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
To sell at coast price . U مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
clear U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on <idiom> U تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
clearer U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
bump U بازی کردن
twiddles U بازی کردن
plays U رل بازی کردن
moved U بازی کردن
twiddled U بازی کردن
moves U بازی کردن
playact U رل بازی کردن
twiddle U بازی کردن
headwork U با سر بازی کردن
move U بازی کردن
plays U بازی کردن
play U رل بازی کردن
play U بازی کردن
playing U بازی کردن
play-acting U بازی کردن
toy U بازی کردن
toys U بازی کردن
played U رل بازی کردن
rinks U یخ بازی کردن
playing U رل بازی کردن
rink U یخ بازی کردن
actuble U بازی کردن
To be acting. To put it on . U رل بازی کردن
miscast U بد بازی کردن
played U بازی کردن
play-act U بازی کردن
twiddling U بازی کردن
play-acts U بازی کردن
play-acted U بازی کردن
gallant U زن بازی کردن
fox U روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes U روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing U روباه بازی کردن تزویر کردن
to play football U فوتبال بازی کردن
shinney U شینی بازی کردن
to make love U عشق بازی کردن
mountebank U حقه بازی کردن
mountebanks U حقه بازی کردن
war game U بازی جنگ کردن
showboat U نمایشی بازی کردن
start up <idiom> U بازی را شروع کردن
thimblerig U شعبده بازی کردن
to play soccer U فوتبال بازی کردن
shinny U شینی بازی کردن
gamble U سفته بازی کردن
gambles U سفته بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
fornicating U : فاحشه بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
personify U رل دیگری بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
bowl U باتوپ بازی کردن
fornicates U : فاحشه بازی کردن
to bill and coo U بوسه بازی کردن
bowls U باتوپ بازی کردن
fornicated U : فاحشه بازی کردن
fornicate U : فاحشه بازی کردن
to play marbles U مهره بازی کردن
gambled U سفته بازی کردن
To play cards . U ورق بازی کردن
playact U در تاتر بازی کردن
playing U تفریح بازی کردن
kite U سفته بازی کردن
favouritism U پارتی بازی کردن
palter U زبان بازی کردن
kites U سفته بازی کردن
skates U اسکیت بازی کردن
play out U تا اخر بازی کردن
play fair U مردانه بازی کردن
drabbest U جنده بازی کردن
drabber U جنده بازی کردن
drab U جنده بازی کردن
to fly a kite U سفته بازی کردن
taw U تیله بازی کردن
tricking U حقه بازی کردن
piddles U باخوراک بازی کردن
piddled U باخوراک بازی کردن
to look oneself again U پشم بازی کردن
spars U مشت بازی کردن
sparred U مشت بازی کردن
spar U مشت بازی کردن
plays U تفریح بازی کردن
trick U حقه بازی کردن
prevaricates U زبان بازی کردن
prevaricated U زبان بازی کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1party all night sleep all day
1i have a dare foryou.are you willing to take it?
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com